آسمون شهر از قبل هم خاکستری تر شده... تو پارک ملت نشستم روی نیمکت و اومدن پاییزو نگاه میکنم. مثل خوره افتاده به جونم حرفی که خواستم اما نزدم...
بعد ۵ سال اونی که رفته بود برگشت... خواستم بگم:«بزرگ شدی و فهمیدی، اما دیر»
دیر بود. من دیگه من نبودم!